شناخت من، یک بحث روانشناسی داغ و بسیار قدیمی است. بحثی که هنوز، حداقل در مباحث روانشناسی به نوعی لاینحل باقی مانده است.
میگویند؛ شناسایی"من"، یعنی شناخت شرایط و موجود فعلی، یعنی نگاهی به یک دنیا تاریخچه و هویت یک انسان، یعنی تعبیر و تفسیر نوع نگاه، کلام، انتخاب، خواستهها، تخیلات، رویاها و.... یک"من"...
به عبارتی دیگر، شناخت "من" به معنای شناسایی "خود" است در هر یک از وقایعی که در آن نقشی داریم. این شناخت و شناسایی در جامعه انسانی بسیار اهمیت دارد.
هر یک از "من"ها، روند خاص خود را در زندگی دارند که باعث تمایز آنها از یکدیگر میشود. این "من"ها، معنا و مفهوم خاص خود را دارند. معنا و مفاهیمی که از" من" تا "من" دیگر بسیار متفاوت است...
حال اگر، نگاه و معیار سنجشها در زندگی به طور کلی "من" باشد، روزگار ما اینگونهخواهد شد...
به نظر "من" آدمها دو دسته هستند :
- یا از من پولدارترند که بهشون میگم، پولهای باد آورده دارند و ... یا بی پولترند که بهشون میگم ، گدا صفت و ...
- یا بهتر از من کار میکنند که بهشون میگم بولدزر و ... یا کمتر کار میکنند که بهشون میگم تنبل، تن آسا و ...
- یا از من سرسختترند که بهشون میگم کله شق و ... یا بی خیالترند که بهشون میگم ساده لوح و ...
- یا از من هوشیارترند که بهشون میگم پرافاده، گند دماغ و ... یا سادهترند که بهشون میگم هالــو و ...
- یا از من شجاعترند که بهشون میگم بیکله و ... یا از من محتاط ترند که بهشون میگم بیعرضه، ترسو و ...
- یا از من دست و دل بازترند که بهشون میگم ولخرج و ... یا اهل حساب و کتاب هستند که بهشون میگمخسیس و ...
- یا از من بزرگترند که بهشون میگم گنده و ... یا کوچکترند که بهشون میگم فسقلی و ...
- یا از من مردمدارترند که بهشون میگم بوقلمون صفت و ... یا رو راستترند که بهشون میگم، پرو...
به نظر، این کلمه یه خورده، همچین یه خورده خطرناکه...نه؟! بهتر نیست در زمان استفاده از آن بیشتر دقت کنیم! زمانی که نظر، معیار و همه چیز، "من" باشد... نه واقعیت، حقیقت، منطق و ...به راستی، دنیای ما چگونه خواهد شد؟!..
من نمیدونم...به همین خاطر حکایات "من" همچنان ادامه دارد...